در يكى از روايات مشهور شيعه و سنّى از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) آمده است: «مَن مات و لم يعرف امام زمانِه، ماتَ ميتة جاهليّة»[2] ؛ «هر كسى بميرد در حالى كه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است».
امام صادق (علیه السلام) اين جاهليت را چنين معرفى مى كند: «جاهليت كفر و نفاق و ضلال»[3].
با توجه به اين روايات، اهميت شناخت امام زمان(عج) را مى توان در موارد زير خلاصه كرد :
1. شرط اسلام واقعى
بر اساس روايات مختلف (از جمله حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية»)، معرفت امام عصر، شرط اسلام است و اگر كسى بدون شناخت امام از دنيا برود، گويا از اسلام واقعى و اصيل بى بهره بوده است. پس شناخت امام زمان، آن گاه مى تواند انسان را از مرگ جاهلى دور كند كه بتواند به دستورات او پاينده بوده و از ارشادات و هدايت هاى او بهره مند شود.
2. رسيدن به هدايت واقعى
شناخت امام عصر (علیه السلام) ، چراغ هدايت و رمز دين دارى است و نتيجه آن، دستيابى به صراط مستقيم، خداشناسى، حق شناسى و راه كمال و سعادت است.
يكى از دعاهاى مهم در عصر غيبت، اين دعاست كه مى گوييم: «اللّهم عرّفنى نفسك فانّك ان لَم تُعَرّفنى نَفسَك لَم اَعرِف رَسولَكَ، اللّهُم عرِّفنى رَسولك فانّك اِن لم تُعرِّفنى رسولك لم اَعرف حجّتكَ ؛ اللّهُم عَرِّفنى حجّتِك فانّك اِن لم تُعرِّفنى حُجّتك ضللتُ عن دينى»[4] ؛ «خداوندا! خود را به من بشناسان كه اگر خودت را به من نشناسانى، پيامبرت را نخواهم شناخت. خداوندا! رسولت را به من بشناسان كه اگر رسول خود را، به من نشناسانى، حجّتت را نخواهم شناخت. خداوندا! حجّت خودت را به من بشناسان كه اگر حجّتت را به من نشناسانى، از دين خود گمراه خواهم شد».
3. رسيدن به ثواب يارى او
بر اساس بعضى از روايات، شناخت امام زمان(عج) و باور قلبى به او، باعث نزديكى هر چه بيشتر انسان به او مى شود. اگر با اين معرفت از دنيا برود، از پاداش هاى بيشمارى برخوردار خواهد شد كه يكى از آنها درك ثواب يارى امام عصر (علیه السلام) در زمان ظهور است؛ يعنى، چنين شخصى، همچون كسى است كه در لشكر آن حضرت بوده و يا زير پرچم او نشسته است[5].
پی نوشت ها
______________
[1]. بحارالانوار، ج 2، ص 184.
[2]. الغدير، ج 10، ص 360 ؛ ميزان الحكمة، ج 1، ص 171، ح 840 ؛ بحارالانوار، ج 72، ص 135.
در يكى از روايات مشهور شيعه و سنّى از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) آمده است: «مَن مات و لم يعرف امام زمانِه، ماتَ ميتة جاهليّة»[2] ؛ «هر كسى بميرد در حالى كه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است».
امام صادق (علیه السلام) اين جاهليت را چنين معرفى مى كند: «جاهليت كفر و نفاق و ضلال»[3].
با توجه به اين روايات، اهميت شناخت امام زمان(عج) را مى توان در موارد زير خلاصه كرد :
1. شرط اسلام واقعى
بر اساس روايات مختلف (از جمله حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية»)، معرفت امام عصر، شرط اسلام است و اگر كسى بدون شناخت امام از دنيا برود، گويا از اسلام واقعى و اصيل بى بهره بوده است. پس شناخت امام زمان، آن گاه مى تواند انسان را از مرگ جاهلى دور كند كه بتواند به دستورات او پاينده بوده و از ارشادات و هدايت هاى او بهره مند شود.
2. رسيدن به هدايت واقعى
شناخت امام عصر (علیه السلام) ، چراغ هدايت و رمز دين دارى است و نتيجه آن، دستيابى به صراط مستقيم، خداشناسى، حق شناسى و راه كمال و سعادت است.
يكى از دعاهاى مهم در عصر غيبت، اين دعاست كه مى گوييم: «اللّهم عرّفنى نفسك فانّك ان لَم تُعَرّفنى نَفسَك لَم اَعرِف رَسولَكَ، اللّهُم عرِّفنى رَسولك فانّك اِن لم تُعرِّفنى رسولك لم اَعرف حجّتكَ ؛ اللّهُم عَرِّفنى حجّتِك فانّك اِن لم تُعرِّفنى حُجّتك ضللتُ عن دينى»[4] ؛ «خداوندا! خود را به من بشناسان كه اگر خودت را به من نشناسانى، پيامبرت را نخواهم شناخت. خداوندا! رسولت را به من بشناسان كه اگر رسول خود را، به من نشناسانى، حجّتت را نخواهم شناخت. خداوندا! حجّت خودت را به من بشناسان كه اگر حجّتت را به من نشناسانى، از دين خود گمراه خواهم شد».
3. رسيدن به ثواب يارى او
بر اساس بعضى از روايات، شناخت امام زمان(عج) و باور قلبى به او، باعث نزديكى هر چه بيشتر انسان به او مى شود. اگر با اين معرفت از دنيا برود، از پاداش هاى بيشمارى برخوردار خواهد شد كه يكى از آنها درك ثواب يارى امام عصر (علیه السلام) در زمان ظهور است؛ يعنى، چنين شخصى، همچون كسى است كه در لشكر آن حضرت بوده و يا زير پرچم او نشسته است[5].
پی نوشت ها
______________
[1]. بحارالانوار، ج 2، ص 184.
[2]. الغدير، ج 10، ص 360 ؛ ميزان الحكمة، ج 1، ص 171، ح 840 ؛ بحارالانوار، ج 72، ص 135.
در پاسخ به این پرسش باید گفت: از مجموع روایات چنین فهمیده میشود که شهر کوفه پایگاه اصلی فعالیّتها و مرکز فرمانروایی امام زمان (علیه السلام) است. روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
در پاسخ به این پرسش باید گفت: از مجموع روایات چنین فهمیده میشود که شهر کوفه پایگاه اصلی فعالیّتها و مرکز فرمانروایی امام زمان (علیه السلام) است. روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
درباره امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) گرچه مباحث گوناگوني، مانند راز طول عمر، فلسفه غيبت، عوامل ظهور، علائم ظهور حتميه و غير حتميه و مشکلات دوران غيبت و ... مطرح شده است و روايات زيادي در اين زمينه وجود دارد و کتابهاي فراواني تدوين گشته است امّا از جمله مواردی که هنوز جای تحقيقات و بررسيهای فراوان دارد نقش زنان و کيفيّت حضور آنان در حکومت جهانی حضرت ولی عصر (عج) میباشد.
امروزه بانوان همانند بسياري از مردم به آينده مي انديشند، به يک انقلاب جهاني و يک حکومت موعود، که چگونه بر قدرتهاي بزرگ غلبه پيدا مي کند و در اين ظفر عظيم چه کساني با او همکاري مي کنند و زنان در آن زمان چه نقشي دارند؟ دشمنان او چه کسانياند و راز و رمز موفقيتش در گرو چيست؟
اين نوشتار به منظور يافتن پاسخهايي برای سؤالات فوق با مبنا قرار دادن روايات مربوطه به بررسی نقش، تعداد، و شرح حال مصاديق عينی برخی از ياوران زن آنحضرت پرداخته است.
درباره امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) گرچه مباحث گوناگوني، مانند راز طول عمر، فلسفه غيبت، عوامل ظهور، علائم ظهور حتميه و غير حتميه و مشکلات دوران غيبت و ... مطرح شده است و روايات زيادي در اين زمينه وجود دارد و کتابهاي فراواني تدوين گشته است امّا از جمله مواردی که هنوز جای تحقيقات و بررسيهای فراوان دارد نقش زنان و کيفيّت حضور آنان در حکومت جهانی حضرت ولی عصر (عج) میباشد.
امروزه بانوان همانند بسياري از مردم به آينده مي انديشند، به يک انقلاب جهاني و يک حکومت موعود، که چگونه بر قدرتهاي بزرگ غلبه پيدا مي کند و در اين ظفر عظيم چه کساني با او همکاري مي کنند و زنان در آن زمان چه نقشي دارند؟ دشمنان او چه کسانياند و راز و رمز موفقيتش در گرو چيست؟
اين نوشتار به منظور يافتن پاسخهايي برای سؤالات فوق با مبنا قرار دادن روايات مربوطه به بررسی نقش، تعداد، و شرح حال مصاديق عينی برخی از ياوران زن آنحضرت پرداخته است.
uploadboy.me/c7upxn9zk71d/a6eb73a0a93e70dad4d9e89ebb0cc72111852363-360p__73708.mp4.html درابتدا شمارا به دیدن یک کلیپ دعوت می نمایم مقدمه؛ انتظار موعود، موضوعى است که در همه مذاهب بزرگ جهان و از جمله دین یهود، از اهمیتخاصى برخوردار است . آرزوى ظهور یک مصلح بزرگ جهانى، در همه مذاهب مشترک بوده و از اصول مسلم اعتقادى این ادیان به شمار مىرود . این امر، علاوه بر این که از تعالیم دینى کتب آسمانى، مانند تورات، انجیل و قرآن کریم به حساب مىآید، از امورى است که به سرنوشتبشریت و تکامل انسان هم ارتباط دارد . به عبارت دیگر، وقتى انسان ناامید مىشود و مىبیند که با وجود این همه ترقى و پیشرفتهاى فکرى و علمى، روز به روز به فساد و تباهى بیشترى کشیده مىشود و اختراعات و اکتشافات حیرتآور، نتوانسته انسان را از سردرگمى نجات دهد، بنا به فطرت ذاتى خود، متوجه درگاه خداوند بزرگ مىشود و از او براى رفع ظلم، ستم و بحرانهاى روحى و معنوى کمک مىجوید . از این رو، در همه قرون و اعصار، آرزوى موعود جهانى، در دلهاى خداپرستان وجود داشته است و این آرزو، تنها در میان پیروان مذهبهاى بزرگ مانند زرتشتى، یهودى، مسیحى و مسلمان سابقه ندارد، بلکه آثار آن را در افسانههاى یونانى، افسانههاى میترا در ایران، کتب قدیم چینیان، عقاید هندیان و در بین اهالى اسکاندیناوى و حتى در میان مصریان قدیم و بومیان وحشى مکزیک و نظایر آنها نیز مىتوان یافت . (2) با مطالعه کتابهاى آسمانى و تاریخ ادیان، به خوبى روشن مىشود که عقیده به موعود و مصلح کل، اختصاص به شیعه یا اسلام ندارد، بلکه تمام ادیان و مذاهب آسمانى در این عقیده مشترکند . پیروان همه ادیان معتقدند که در یک عصر تاریک و بحرانى که جهان را فساد، بیدادگرى و بىدینى فرا گرفته، نجات دهندهاى بزرگ طلوع مىکند و به واسطه نیروى فوق العاده غیبى، اوضاع آشفته جهان را اصلاح مىکند و خداپرستى را بر بىدینى و مادىگرى غلبه مىدهد . البته هر ملتى او را با لقبى مخصوص مىشناسد; زرتشتیان او را به نام سوشیانس; یعنى نجات دهنده جهان، عیسویان به نام مسیح موعود، یهودیان به نام سرور میکائیلى و مسلمانان به نام مهدى موعود مىشناسند . هر ملتى نیز آن موعود نجات بخش را از خودش مىداند; مثلا زرتشتیان او را ایرانى و از پیروان زرتشت مىدانند، عیسویان او را هم کیش خودشان مىشمرند، یهودیان او را بنىاسرائیلى و از پیروان موسى مىشمرند و مسلمانان او را از دودمان بنى هاشم و فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله مىشمارند، که البته اسلام، بهطور کاملومشخص، این شخصیت جهانى و موعود کل را معرفىنموده اما در سایر ادیان چنین نیست .
uploadboy.me/c7upxn9zk71d/a6eb73a0a93e70dad4d9e89ebb0cc72111852363-360p__73708.mp4.html درابتدا شمارا به دیدن یک کلیپ دعوت می نمایم مقدمه؛ انتظار موعود، موضوعى است که در همه مذاهب بزرگ جهان و از جمله دین یهود، از اهمیتخاصى برخوردار است . آرزوى ظهور یک مصلح بزرگ جهانى، در همه مذاهب مشترک بوده و از اصول مسلم اعتقادى این ادیان به شمار مىرود . این امر، علاوه بر این که از تعالیم دینى کتب آسمانى، مانند تورات، انجیل و قرآن کریم به حساب مىآید، از امورى است که به سرنوشتبشریت و تکامل انسان هم ارتباط دارد . به عبارت دیگر، وقتى انسان ناامید مىشود و مىبیند که با وجود این همه ترقى و پیشرفتهاى فکرى و علمى، روز به روز به فساد و تباهى بیشترى کشیده مىشود و اختراعات و اکتشافات حیرتآور، نتوانسته انسان را از سردرگمى نجات دهد، بنا به فطرت ذاتى خود، متوجه درگاه خداوند بزرگ مىشود و از او براى رفع ظلم، ستم و بحرانهاى روحى و معنوى کمک مىجوید . از این رو، در همه قرون و اعصار، آرزوى موعود جهانى، در دلهاى خداپرستان وجود داشته است و این آرزو، تنها در میان پیروان مذهبهاى بزرگ مانند زرتشتى، یهودى، مسیحى و مسلمان سابقه ندارد، بلکه آثار آن را در افسانههاى یونانى، افسانههاى میترا در ایران، کتب قدیم چینیان، عقاید هندیان و در بین اهالى اسکاندیناوى و حتى در میان مصریان قدیم و بومیان وحشى مکزیک و نظایر آنها نیز مىتوان یافت . (2) با مطالعه کتابهاى آسمانى و تاریخ ادیان، به خوبى روشن مىشود که عقیده به موعود و مصلح کل، اختصاص به شیعه یا اسلام ندارد، بلکه تمام ادیان و مذاهب آسمانى در این عقیده مشترکند . پیروان همه ادیان معتقدند که در یک عصر تاریک و بحرانى که جهان را فساد، بیدادگرى و بىدینى فرا گرفته، نجات دهندهاى بزرگ طلوع مىکند و به واسطه نیروى فوق العاده غیبى، اوضاع آشفته جهان را اصلاح مىکند و خداپرستى را بر بىدینى و مادىگرى غلبه مىدهد . البته هر ملتى او را با لقبى مخصوص مىشناسد; زرتشتیان او را به نام سوشیانس; یعنى نجات دهنده جهان، عیسویان به نام مسیح موعود، یهودیان به نام سرور میکائیلى و مسلمانان به نام مهدى موعود مىشناسند . هر ملتى نیز آن موعود نجات بخش را از خودش مىداند; مثلا زرتشتیان او را ایرانى و از پیروان زرتشت مىدانند، عیسویان او را هم کیش خودشان مىشمرند، یهودیان او را بنىاسرائیلى و از پیروان موسى مىشمرند و مسلمانان او را از دودمان بنى هاشم و فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله مىشمارند، که البته اسلام، بهطور کاملومشخص، این شخصیت جهانى و موعود کل را معرفىنموده اما در سایر ادیان چنین نیست .
در عصری که جهالت مدرن، عالم و آدم را به سراشیب سقوط نزدیک نموده و بی عدالتی، ستم سالاری، معنویت ستیزی، اخلاق گریزی و هزاران فاجعه هولناک دیگر در جهان بیدادمی کنند و آینده بشر هر روز تاریک تر شده، وحشت و ناامیدی رو به افزایش است، بحث از مهدویت از هر زاویه که انجام شود در حقیقت بحث از نویدها، سعادت ها، شادکامی ها، پیروزی معنویت، اخلاق، عدالت، تقوا، ترسیم آینده درخشان برای بشر و از جمله خواستهای الهی و انسانی است. بنابراین، بحث و تحقیق درباره حضرت مهدی(علیه السلام) از ضروری ترین و مهم ترین رسالتهای دین پژوهان در عصر کنونی محسوبمی شود. و چون نام نهج البلاغه برای همگان، بخصوص نسل پویا و نواندیش و جوان، زیبا و دل انگیز است، طرح بحثی تحت عنوان «مهدی (عج) و مهدویت از دیدگاه نهج البلاغه» ضروریمی نماید و برای عاشقان حضرت مهدی (عج) مفید و پرجاذبه خواهد بود.
نوشته حاضر سعی نموده است تا جلوه ای از سیمای پر فروغ حضرت مهدی(عج) را در آینه نهج البلاغه نشان دهد.